داستان حضرت عمران در قرآن
*هنگامي که همسر عمران گفت: پروردگارا! براي تو نذر کردم که آنچه را در شکم خود دارم آزاد باشد، بنابراين از من بپذير؛ يقيناً تو شنوا و دانايي.
*زماني که او را زاييد، گفت: پروردگارا! من او را دختر زاييدم. و خدا به آنچه او زاييد داناتر بود؛ و آن پسر مانند اين دختر نيست؛ البته من نامش را «مريم» نهادم، و او و فرزندانش را از خطرات مهلک و وسوسه هاي بنيان برانداز شيطان رانده شده به پناه تو مي آورم.
*پس پرودگارش او را به صورت نيکويي پذيرفت، و به طرز نيکويي نشو و نما داد، و زکريا را کفيلِ او قرار داد. هر زمان که زکريا در محراب بر او وارد مي شد، رزق ويژه اي نزدش مي يافت.گفت: اي مريم! اين رزق ويژه براي تو از کجاست؟! گفت: از سوي خداست، يقيناً خدا هر کس را بخواهد، رزق بي حساب مي دهد.
نظرات شما عزیزان:
سلام
مرسی که به وبلاگ من کامنت داده بودین
منم وبلاگ شمار چک کردم
خیلی وبلاک آموزنده ای دارید
موفق باشید
مرسی که به وبلاگ من کامنت داده بودین
منم وبلاگ شمار چک کردم
خیلی وبلاک آموزنده ای دارید
موفق باشید
+ نوشته شده در دو شنبه 19 شهريور 1397برچسب:قرآن,عمران,همسرعمران,پدر حضرت مریم,مادر حضرت مریم,حضرت زکریا, ساعت 11:49 توسط آزاده یاسینی
|